دلنوشته های طلایی

وبلاگ اختصاصی سامره

دلنوشته های طلایی

وبلاگ اختصاصی سامره

دل .....

وقتی حرفی نماند برای گفتن و گوشی نباشد برای شنیدن

رفتن بهانه خوبی است برای نماندن

وقتی صبرت تمام شد برو

رفتنت دل می شکند اما ماندنت غرور می شکند

دل بشکنی بهتر است

تا

با ماندنت غرور آدم را بشکنی .

زخم دل را مرهم می گذارند با خاطراتت

اما غرور را مرهمی نیست

دل را بشکن و برو .

خدایا شکرت

به نام او 

سلام 

4سال پیش وقتی وبلاگمو ساختم که دانشگاه قبول نشده بودم این وبلاگ شد جایی برای تنهایی من ودلتنگیهام اما امروز که اینها رو مینویسم 3 سال از دانشجو بودنم گذشته و با کمک خدا ترم پاییز ترم آخرم هستش امیدوارم یه روزی پایان تحصیلات دوره ارشد و دکترامو بنویسم.

به توکل نام اعظمت 

بسم الله رحمان احیم 

 

خدایا خودت به همه کمک کن تا تو زندگی موفق باشن

من و شعرام

به نام او  

یه شعر جدید از خودم 

 

امشب همه موسیقی جهان می تراود از چشمان تو 

شاید بشنوم من امشب ترانه ای از لبان تو 

امشب همه واژهها می آیند به پابوس تو 

امشب همه دنیا بامن می آیند به دیدار روی تو 

همه واژههایم شده سرمشق تکرار گفتار تو 

شاید که ندانی که دلم چدر تنگ است برای دیدار تو

خدایا

خدایا 

قلبم تشنه ی نور و عشق توست

هر روز در افکار  وآرزوهایم به سوی من بیا...

در رویاهایم  در خنده ی نشسته بر لبانم و در اشک چشمانم به سوی من بیا...

در عبادت و کارم در زندگی و مرگم

به سوی من بیا...

و با رحمت و عشقت با من باش...

مجنون

یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست جامش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای

مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو لیلای تو من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگت پیدا و پنهانت منم 

سالها با جور لیلا ساختی  من کنارت بودم و نشناختی

به نام او 

هر چند خیلی دیر 

اما... 

نمیدونم از کجا بگم خیلی دلگیرم امسال سال سوم دانشگاه منه اما اینقدر دل تنگی دارم واسه خانوادم انگار که سال اوله با اینکه ۲ ساعت راهه اما روز به روز دارم بدتر میشم خودمو همش مشغول میکنم اما بازم بی فایده هست.

من و دنیای من

به نام او  

  شاید بعد مدتها به خودم اومدم دیشب تو شب یلدا خواستم که دوباره باشم 

 

همونی که میخوام همونی که آرزوی منه

  

 الان پرم از حس بودن پر تازگی پر نشاط برای شروع دوباره و ساختن دنیای  

 

زیبایی که میخوام  

 

میخوام باشم ثابت کنم میتونم چون خدا به من ای قدرت رو داده.

 

شعری که نوشتم واسه چند شب پیشه البته بعد از مدتها که حتی حسی  

 

به   

شعر نداشتم میدونم باز پر از ایراده اما ببخشید 

من و دنیا ی من

 

من تو این روزگارم  

هیچی واسه باختن ندارم  

من فقط یه قلب خاکی دارم  

که تورو توش میزارم  

تو این دنیا اگه تو رو ندارم  

میدونم تو آسمونا تو رو  دارم  

تو قلب  پاک و مهربونت یه جای کوچولو دارم 

 

به نام او 

سلام 

من اومدم با یه دنیا تنهای 

اما این بار داستان فرق داره عضو تیم کاراته دانشگاه شدم و تیم دانشگاه ما دوم شد 

خوشحالم هفته پیش ۱ شنبه از ساری اومدم .