به نام او
شاید بعد مدتها به خودم اومدم دیشب تو شب یلدا خواستم که دوباره باشم
همونی که میخوام همونی که آرزوی منه
الان پرم از حس بودن پر تازگی پر نشاط برای شروع دوباره و ساختن دنیای
زیبایی که میخوام
میخوام باشم ثابت کنم میتونم چون خدا به من ای قدرت رو داده.
شعری که نوشتم واسه چند شب پیشه البته بعد از مدتها که حتی حسی
به
شعر نداشتم میدونم باز پر از ایراده اما ببخشید
من و دنیا ی من
من تو این روزگارم
هیچی واسه باختن ندارم
من فقط یه قلب خاکی دارم
که تورو توش میزارم
تو این دنیا اگه تو رو ندارم
میدونم تو آسمونا تو رو دارم
تو قلب پاک و مهربونت یه جای کوچولو دارم